تصویر هدر بخش پست‌ها

Cat Noir

در این وبلاگ قرار هست تا در ارتباط با میراکلس فعالیت بشود

Jinx rain ch15

Jinx rain ch15

| 🐾𝑹𝒆𝒊

برو ادامه قشنگ^^

آدرین:

عصر وقتی از کلاس زبان چینی برمی گشتم ؛ ایمیل دعوت به جشن مدرسه برام ارسال شد و پشت بندش پیامک نینو ارسال شد:شرکت می‌کنی داداش ؟

در جواب نوشتم:باید با بابام حرف بزنم.

دوش گرفتم و بعدش پیانو تمرین کردم .

سر شام با بابام راجبش حرف زدم و میشه گفت موافقتش رو با سماجت های من و ناتالی گرفتم.

به نینو خبر دادم و بعدش خوابیدم.

 

مرینت:

آماده شدم و از فی خداحافظی کردم .قصد داشتم تا با مدیر مدرسه صحبت کنم و اجازه شرکت کردن فی در جشن رو ازش بگیرم.

خوشبختانه صحبت موفقیت آمیزی داشتم و مدیر با درخواستم موافقت کرد .

قدم میزدم و تو فکر فرو رفته بودم که یهو:

بوم!

انگار یکی شرور شده بود.

تبدیل شدن و برای شکستش دست به کار شدم با کمک کت نوار تونستیم جلوش رو بگیریم و بازهم موفق شدیم.

+_بزن قدش

+پیشی کارت حرف نداشت!

_نظر لطفت هست بانو،عذر می‌خوام که بیشتر نمیشه بمونم ، خدانگهدار.

+خدا نگهدار

برگشتم خونه.

شروع کردم به طراحی لباسم برای جشن مدرسه.

قصد داشتم از پارچه مشکی برای لباسم استفاده کنم.

 

 

آنچه در قسمت بعد خواهید خواند :

+محشر شدی !

_می تونم افتخار رقصیدن با شما رو نسیب خودم کنم؟

+بالاخره وقت هنرنمایی من رسید!