تصویر هدر بخش پست‌ها

Cat Noir

در این وبلاگ قرار هست تا در ارتباط با میراکلس فعالیت بشود

Jinx rain p4

Jinx rain p4

| Rei

الکس بود. 

هول شدم آخه قرار بود فقط مواقع ضروری زنگ بزنه. 

کت که متوجه چهره مضطرب من شده بود پرسید 

_حالت خوبه؟ اتفاقی افتاده؟ 

+آره آره خوبم فقط باید به این تلفن جواب بدم الان میام. 

رفتم طبقه پایینو تا حد امکان به گوشه اتاق پناه بردم تا کت صدامو نشنوه

+سلام

_سلام مرینت

+اتفاقی افتاده؟ 

_آره اتفاقی افتاده اونم یک اتفاق خیلی بد خواهش میکنم کت رو راهی خونت کنو به برج ایفل بیا 

+باشه باشه فعلا. اونجا میبینمت

 

از زبان کت نوار:

تلفن مرینت به صدا در اومد با حالت چهره ای که به خودش گرفت متوجه شدم مضطرب شده 

از سر کنجکاوی گوش ایستادم

تاکید می‌کنم از سر کنجکاوی نه فضولی 

_الو سلام.... اتفاقی افتاده؟... باشه باشه فعلا اونجا میبینمت 

اومد بالا

_کت نوا واقعا ببخشید دوستم بود و گفت یه کار فوری داره میخواد منو ببینه

+اوکیه لطفا مراقب خودت باش پرنسس

گونشو بوسیدم و منتظر جوابش نموندم و از اونجا بیرون رفتم 

از زبان مرینت:

قبل تبدیل یه هودی با شلوار مشکی و یک کلاه کپ به سرم گذاشتم چون قصد داشتم بعد از دیدن بانیکس جایی برم

تبدیل شدم و به برج  ایفل رفتم

_سلام لیدی باگ

+میشه توضیح بدی دلیل اومدنم به اینجا رو؟ 

_نمی تونم از جزئیات حرفی بزنم اما فاش شدن هویت تو در برابر یکی از این ها یعنی آلیا، لوکا، کاگامی و فیلیکس خرابی جبران ناپذیری رو در آینده ای دور به بار میاره و برای حل اون باید برگردی به گذشته و از این اتفاقات جلوگیری کنی. 

گیج شده بودم 

+مگه قراره چه اتفاقی بیفته؟ 

_تو که باید بهتر بدونی لیدی باگ آینده یه رازه که تا بهش نرسی نخواهی فهمید

_آماده ای برای رفتن به گذشته؟ 

+آره آماده ام

اول از همه به زمان قبل گفتن هویتم به آلیا برگشتم و از من گذشته درخواست کردم به هیچ‌وجه هویتش رو به کسی نگه. 

جلوگیری از فاش شدن هویتم توسط آلیا  باعث شد که خواه ناخواه این اتفاق در ارتباط با کاگامی و فیلیکس هم بیفتد. 

بعد از آن به زمان شرور شدن آرزو ساز رفتم و به من قبلی کمک کردم تا بدون فرصت دوباره ارزوساز رو شکست بده. 

هم اینجوری جلوی فاش شدن هویت 

خودم گرفته شد هم هویت کت نوار. 

به زمان حال برگشتم 

بعد از خداحافظیم با بانیکس به پایین برج رفتم. 

+تیکی خال ها خاموش

رفتم به سمت آرامگاه تا بلکه نشانی از اون پیدا کنم

 

آنچه خواهید خواند :

انگاری دل آسمون هم مثل دل من گرفته بود

این یک رازی بود که قرار نبود کسی بفهمه

چت شده تو؟ هان؟