Jinx rain p10
بزن ادامه
بالاخره زنگ خورد و ما به سمت خونه روانه شدیم. از اونجایی که فی به پاریس اومده بود میخواستم برای شام براش راتاتویلی (نوعی غذای فرانسوی) درست کنم.
وارد فروشگاه شدم از اونجا بادمجان، کدوسبز و تخم مرغ خریدم. بقیه مواد اولیه رو تو خونه داشتیم برای همین به اینا اکتفا کردم.
وارد خونه شدم. فی هنوز بر نگشته بود.
+تیکی میخوام یکذره برای در اومدن از این حال آشپزی کنم. نظرت چیه؟
_خیلی هم عالی مرینت میشه منم کمک کنم.
+البته تیکی.
دوش سریعی گرفتم و لباسامو پوشیدم، پیشبند اشپزیمم زدم که یک پیشبند صورتی بود که روش عکس همستر داشت.
با تیکی به سمت آشپزخونه رفتیم تا تمیزی آشپز خونه رو به باد بدیم.
آهنگ Belle از zaz رو هم پخش کردم و هم‌زمان باهاش زمزمه میکردم.
اول از همه بادمجون هارو پوست کندم و تیکی به اونها نمک زد بعد نیم ساعت اونهارو شستم و به تکه های کوچیک تقسیم کردم.
پیاز و سیر و فلفل دلمه رو به کمک تیکی رنده کردم و سرخ کردم بعد از اون بادمجون و کدوی سرخ شده رو اضافه کردم و هم زدم و دو قاشق رب ریختم و در آخر روش تخم مرغ شکستم.
+تادااا غذا امادس تیکی حالا فقط باید منتظر فی بمونیم.
_اینجور که از بوش معلومه باید خیلی خیلی خوب شده باشه.
+امیدوارم تیکی؛ حالا باید این آشپز خونه کثیف رو مثل دسته گل کنیم.
بعد از تمیز کردن اشپزخونه سعی کردم خودمو با طراحی مشغول کنم.
_کسی خونه نیست؟...
+سلام فی اومدی؟ ببخشید متوجه نشدم.
_سلام مادمازل. اوممم این بوی خوب مال چه؟ من برم لباسامو عوض کنم.
+شام درست کردم. میزو میچینم تا بیای
_باشه
سر میز شام :
_از بوش هم میشه گفت خیلی خوشمزست
+ممنون لطف داری. راستی امروز چطور بود؟
_به طرز عجیبی ساکت. اینکه بانوی شرارت آنقدر آروم نشسته احتمال داره بخواد طوفانی به پا کنه.
+ممکنه اینطور باشه
_راستی مرینت شنیدم تو لباس طراحی میکنی میتونم ببینم طرح هاتو؟
+البته
بعد شام به اتاق من رفتیم تا طرح هامو به فی نشون بدم.
از اولین طرح شروع به تعریف کردم کرد؛ فکر نکنم برای تعریف های فی اونقدرام عالی باشم....
_مرینت این نامه چیه؟
به کل ازش فراموش کرده بودم. نامه رو گرفتم.
با نگاه کردن به اسم فرستنده نامه شوکی ناگهانی بهم وارد شد.
آنچه خواهید خواند:
از لندن بود
منتظرم بمون