تصویر هدر بخش پست‌ها

Cat Noir

در این وبلاگ قرار هست تا در ارتباط با میراکلس فعالیت بشود

Jinx rain p6

Jinx rain p6

| PCN

از زبان لیدی باگ:

چندین بار صدام زد اما جوابی ندادم. 

بعدش سرم داد زد. از هرکسی بجز کت انتظار این رفتار رو داشتم ولی راجب کت نه. 

قبول دارم کار من خوب نبود ولی واکنش اون زیادی بود. 

چند جمله چیزی گفت اما برام نا مفهوم بود. یویومو انداختم و از اونجا دور شدم

به خونه که رسیدم یک راست رفتم تو رخت خواب و بالاخره با کلی این دست و اون دست خوابم برد. 

ادامه

 

 

 

 

از زبان کت نوار:

امروز اصلا حوصله مدرسه رو نداشتم  ولی خب چه میشه کرد هرجوری بود باید مدرسه میرفتم. 

پچ پچ عجیبی در کلاس شکل گرفته بود بچه ها زیر گوش هم راجع به چیزی حرف می‌زدند. نمیدونستم سر چیه و حوصله اهمیت دادن بهش رو نداشتم

 

حالم به طرز وحشتناکی بد بود، حتی نینو تو اولین صحبتمون متوجه شد به همین دلیل خیلی باهام حرف نمیزد. 

در کلاس وا شد و... 

 

 

 

مرینت وارد شد. 

 

از زبان مرینت:

با اینکه دیشب رو خیلی دیر خوابیدم اما صبح به موقع بیدار شدم  

+صبحح بخیر مامان بابا

+مامان؟ 

+بابا؟ خوابید؟ 

مشغول صدا زدن مامان وبابا بودم که با برگه روی میز مواجه شدم:

دختر عزیزم؛ دیشب دلمون نیومد تا بیدارت کنیم مشکلی برای پدربزرگ پیش اومده و ما مجبور شدیم تا برای سفر  به شانگهای بریم 

ممکنه سفرمون طولانی بشه 

لطفا مراقب خودت باش ❤️

 

فکر کنم قرار هست تا مدت زیادی رو تنها باشم

به مدرسه رفتم وارد کلاس شدم. 

اولین چیزی که دیدم چهره ناراحت ادرین بود و دومین چیز نگاه های سرد بچه ها و پچ پچ داخل کلاس بود. 

سعی کردم با آلیا حرف بزنم ولی جوابمو نداد. 

_واقعا فکر نمیکردم مرینت همچین آدمی باشه. _یعنی تمام این مدت نقش آدم های خوب رو بازی کرده؟ 

_واقعا متاسفم از دوست تو بودن مرینت. 

_ازت توقع نداشتیم مرینت. 

نمی دونستم چه اتفاقی افتاده ولی میدونستم همش کار لایلا هست. 

سرم بشدت درت می‌کرد سرمو گذاشتم رو میز و دیگه هیچی نفهمیدم....

 

آنچه خواهید خواند :

اول به من نگاه کرد

تکون نمیخوره

مرینت رو بغل کردم